هیوم، با وجود بدبینی به عقل محض، به پروژهی روشنگری خوشبین بود و آن را زمینهساز پیشرفتی تدریجی میدید. روسو، برعکس، به تمدن و عقلانیت مدرن عمیقاً بدبین بود و آن را عامل سقوط اخلاقی و اجتماعی میشمرد. این دو نگاه دو راه متفاوت پیش روی اندیشهی مدرن گشودند: یکی راه اصلاح عقلانی و اعتدالی، و دیگری راه نقد رادیکال تمدن و ستایش احساس و طبیعت