به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، همزمان با برگزاری آیین اختتامیه جشنواره داستان ایرانی ققنوس، نشست تخصصی «داستان ایرانی؛ ارزشها، کاستیها»، با محوریت بررسی وظایف ناشران و نویسندگان، با سخنرانی محمدحسن شهسواری، محمد حسینی، یوسف علیخانی و ارسلان فصیحی، عصر سهشنبه (۲۹ مردادماه)، در شهر کتاب دانشگاه برگزار شد.
هیچ انتقادی به خوانندگان ندارم
محمد حسینی، درباره نقش خواننده در پیشبرد وضعیت داستان ایرانی، گفت: من مسئله خواننده را هم از دیگر مسائل جدا نمیدانم. اینکه من از مردم توقع داشته باشم، با این شرایط بد اقتصادی -و اینکه برخی نگران حداقل معاشاند- کتاب بخوانند، خیلی توقع به جایی نیست. من به عنوان نویسنده نمیتوانم جدا از این شرایط فکر کنم و بگویم مردم ابلهی داریم، چون کتاب نمیخوانند. بنابراین با توجه به شرایطی که خودم شاهد آن هستم، هیچ انتقادی به مردم و خوانندگان ندارم.
محمد حسینی
این نویسنده درباره اینکه گفته میشود کتاب ترجمه بیشتر از داستانهای تالیفی استقبال میشود، بیان کرد: این طور نیست که کتاب خارجی خوانده میشود، اما داستان ایرانی نه! باید توجه داشت که در بخش ترجمه بهترین آثار ادبیات دنیا ترجمه میشود نه همه آثار، بنابراین بهترینها خوانده میشود. از این طرف ما نیز هر سال دو یا سه کتاب ایرانی پرفروش داریم، پس داستان ایرانی هم خوانده میشود.
کار سخت انجام دادن خیلی با ژن ما سازگار نیست
در ادامه جلسه محمدحسن شهسواری، نویسنده و مدرس داستاننویسی، در شروع بحث خود به نقش نویسندگان پرداخت و گفت: در مورد نویسندگان دو مسئله داخلی و خارجی تاثیرگذار است. مسئله داخلی مسئله درونی خود نویسندگان است. اساساً رمان از بخش ادبی و نخبهگرا وارد ایران شد و نخستين نویسندگان ما از آن طریق و تحت تأثیر نویسندگان غربی، به خصوص فرانسویها به نویسندگی ورود پیدا کردند. اینجا دو اتفاق مهم افتاد، یک اینکه، خواننده داشتن موجب سرشکستگی نویسنده است؛ در واقع خواننده زیاد داشتن میل نویسنده است، ولی برای او ارزش نیست؛ کسی هم بابت آن تلاش نمیکند. مسئله دوم عدم توجه به سرگرمیسازی داستانهاست، که در کارگاههای داستاننویسی ما هم به آن توجه نمیشود و آموزش داده نمیشود. اصلاً خیلیها معتقدند سرگرمیشان ادبیات نیست. یعنی جزو ارزشهای اولیه است، اما قطعاً ارزش اصلی و اول نیست.
او ادامه داد: از طرفی هم اساساً نوشتن سخت است و کار سخت کردن خیلی با ژن ما سازگار نیست. بنده از نوجوانی در محافل داستاننویسی و در کنار بچههای نویسنده بودهام، اینکه میگویم حقیقتاً خیلی دردناک است، ولی واقعاً در نهانیترین بخشهای بسیاری از نویسندگان ما، خواننده دارای ارزش نیست. یعنی خواننده زیاد دوست دارند؛ اما واقعا برای خواننده ارزش قائل نیستند.
محمدحسن شهسواری
مخاطب امروز ما با روابط غربی تربیت شده است
شهسواری در ادامه و در بیان معضلات داستان ایرانی اظهار کرد: نکته بعدی که بهخصوص در دهه گذشته خودش را خیلی بیشتر نشان داده، این است که رمانهای خارجی رقیب ما هستند. یعنی ما در مرحله جهانیسازی هستیم و بیش از یک دهه است که سریالهای آمریکایی و ارزشهای جهانی وارد خانه ما شده و الان رقابت وحشتناکتر است. در حالی که مثلاً ۲۰ سال پیش رقابت انقدر نزدیک نبود، بسیاری از خوانندگان اصلاً آن فضاها را درک نمیکردند و علاقهای به آن نشان نمیدادند. بنابراین به این معنا رقابتی بین رمان و داستان ایرانی و خارجی نبود. مخاطب امروز ما ۱۰ سال است که با روابط غربی در حال تربیت است؛ بنابراین در شرایط موجود رقابت خیلی سختتر است. به نظر من با این شرایط اگر نویسنده ایرانی در کل سال بیش از هزار نسخه بفروشد، واقعاً به فرهنگ این مملکت کمک میکند.
دشمن ما نویسندههای ایرانی، خود ما نویسندههای ایرانی هستیم
یوسف علیخانی، نویسنده و ناشر، نیز در شروع سخنانش گفت: یک واقعیت اساسی در ادبیات داستانی ما این است که، دشمن ما نویسندههای ایرانی، خود ما نویسندههای ایرانی هستیم. یعنی من نویسنده به جای اینکه از انتشار کتاب دیگر نویسندهها و دوستانم خوشحال شوم، بیشتر دوست دارم او را زمین بزنم. به طور کلی از خوشحالی و موفقیت کتاب نویسندههای دیگر خوشحال نمیشویم.
یوسف علیخانی
او ادامه داد: حرف من این است که بیایید یک مقدار از این شعار دادن دست برداریم. متاسفانه نویسنده ایرانی هنوز ننوشته، منتظر است نوبل بگیرد و باید تمام جوایز به او داده شود و وقتی هم که کتابش چاپ میشود، باید برای او صف ببندند، که اگر صف نبندند، حتما این خوانندهها نفهمند، یا اصلاً ادبیات نمیفهمند. وقتی هم کتابی غیر از کتاب خودشان میفروشد، اساسی دخل آن را میآورند. نکته دیگر هم این است که ما قبل از اینکه کتابی را بخوانیم، در مورد آن نقد نوشتهایم و ندیده و نخوانده پیشفرض داریم.
رمان باید سرگرمکننده باشد
در ادامه ارسلان فصیحی مترجم و ویراستار درباره چرایی خوانده نشدن داستان ایرانی و اقبال از داستانهای ترجمه گفت: یک موقع نویسنده برای یک مخاطب خاص مینویسد، گاهی برای مخاطب عام و گاهی برای چهار تا دوست و رفیق خود. برای مثال گویا هوشنگگلشیری گفته بود که «معصوم پنجم» را برای پنج نفر نوشته است؛ در کنار آن «آینههای دردار» را برای عموم مردم نوشته بود؛ بنابراین نباید کل داستان ایرانی را با یک چوب برانیم. هر داستان مخاطب خاص دارد، برخی داستانها مخاطب عام دارند؛ حال ما باید ببینیم داستانهایی که به وضوح برای مخاطبین عامه نوشته شدهاند چرا فروش نمیروند؟
او ادامه داد: وجه اساسی رمان این است که باید سرگرمکننده باشد. رمان جزو صنعت سرگرمی است، یعنی جدا از بحث سبک، محتوا و این قبیل مسائل، اگر رمان سرگرمکننده نباشد، نمیتواند مخاطب را با خود همراه کند. تجربه به من نشان داده که بعضی رمانها برای پرفروش شدن نوشته یا ترجمه میشوند؛ مثلاً فرض کنید خود من «ملت عشق» را برای این ترجمه کردم که پرفروش شود و پرفروش هم شد. با این اوصاف به نظر من مشکل اساسی حال حاضر رمانهایی که برای پرفروش شدن نوشته میشوند، مخدور بودن جنبه سرگرمکنندگی رمان، ضعفهای تکنیکی و ضعفهای زبانی است.
ارسلان فصیحی
فصیحی در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره نقش جایزههای ادبی در دیده شدن آثار داستانی گفت: در حال حاضر دیگر جایزه ادبیای وجود ندارد، که بخواهد تاثیرگذار باشد. آن موقع که این جایزهها بودند، تاثیرگذار هم بودند؛ شاید به اعتبار اینکه جایزهها در دست بخش خصوصی بود و حالت مستقل داشت؛ برای همین خوانندهها به نتیجه داوری آن جوایز اهمیت میدادند و شاهد بودیم که کتابی که جایزه میگیرد، حداقل یک چاپ بیشتر منتشر میشود.
وی در پایان درباره کم مخاطب بودن داستان ایرانی گفت: دلیل عمده اینکه داستانهای ایرانی خوانده نمیشود، یا فروش نمیرود، این است که آدمها به یکدیگر کتاب خواندن و اساسا کتابها را توصیه نمیکنند، چون عامل اصلی در موفقیت و پرفروش شدن یک کتاب، همین توصیه و معرفیها و اصطلاحا تبلیغات افواهی است.