گروه محصولات

منطق سعی دارد قواعد درست اندیشی را به ما نشان دهد

1397/04/16 شنبه
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ «در علوم ساختمان معنای اصطلاحی واژه «شاقول» اشاره به ابزاری دارد که برای سنجش راستی یا ناراستی سازه به کار می‌رود. علم منطق عهده‌دار سنجش اندیشه و جلوگیری از بروز خطا در آن است. از این رو، منطق ابزاری است که در هر جا و هر زمینه‌ای که اندیشه بشری به کار گرفته می‌شود، کاربرد دارد. بدین سبب عبارت «شاقول اندیشه» را به مثابه توصیفی برای منطق انتخاب کردم»

این‌ها جملاتی است که درباره کتاب «شاقول اندیشه» با عنوان فرعی آموزش کاربردی منطق کلاسیک بر پایه داستان‌های کوتاه نوشته سید محمد حسینی نژاد آمده است. این اثر به تازگی از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.

به مناسبت انتشار این کتاب با مولف این اثر گفت‌وگویی داشتیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید: 

لطفا با توجه به موضوعی که کتاب به آن می‌پردازد یعنی منطق کلاسیک درباره اهمیت و جایگاه این علم در جهان توضیح دهید؟ 

اجازه بدهید ابتدا با یک مثال شروع کنم: زن و شوهری در یک مهمانی خانوادگی حاضر می‌شوند. پس از صرف شام همه افراد حاضر در مهمانی با هم گفتگو می‌کنند. بوی عطری خاص در فضای مهمانی پیچیده شده است. شوهر رد بو را می‌گیرد و به دختر جوانی می‌رسد. سعی می‌کند یواشکی با او پچ پچ کند. اما همسرش زیر چشمی مراقب اوست. خنده‌های ریز آن دو، زن را عصبی می‌کند ولی به روی خودش نمی‌آورد. در راه برگشت به خانه شوهر سرحال و شاداب اما زن ناراحت است. روز بعد مرد آخر شب و دیر از روزهای معمول به خانه برمی‌گردد. همسرش همان بوی عطر خاصی می‌دهد که دیشب در فضای مهمانی پیچیده بود!

تا اینجای داستان چه ذهنیتی نسبت به این مرد پیدا می‌کنیم؟ آیا او با دختر جوان قرار گذاشته و در حال خیانت به همسرش هست؟

علم منطق به طور کلی عهده دار سنجش اندیشه برای جلوگیری از بروز خطا در آن است. بسیاری از چالش‌های علمی و مشکلاتی که در زندگی روزمره داریم ناشی از خطاهای ذهنی ماست. منطق سعی دارد قواعد درست اندیشی را به ما نشان دهد. به عنوان مثال ما در علم منطق کلاسیک می‌خوانیم که «حد وسط»، ویژگی‌های مشترک میان پدیده‌های مختلف است که می‌تواند باعث کشف نتایج جدیدی شود. «بوی عطر خاص» در مثال ذکر شده، حد وسط است که هم در زمان مهمانی خانوادگی و هم زمانی که مرد داستان دیر وقت به خانه می‌آید تکرار شده و همسرش را می‌تواند به این نتیجه برساند که او با دختر جوان در ارتباط است.

 
حد وسط در دنیای منطق کلاسیک، قهرمان دنیای علم و اندیشه است. اما در عین حال به کار بردن آن برای استدلال‌ها، شرایطی دارد که اگر رعایت نشود، همین قهرمان می‌تواند ما را دچار خطا و مغالطه کند.

در مثال ذکر شده واقعیت ماجرا این بوده که روز تولد همسر آن مرد نزدیک بوده و او به دنبال تهیه هدیه‌ای خاص برای آن روز بوده است. در شب مهمانی بوی آن عطر خاص نظرش را جلب می‌کند و برای اینکه منشا آن را پیدا کند با دختر جوان صحبت می‌کند تا در این مورد مشورت بگیرد. علت دیر آمدن شبانه او هم تلاش برای تهیه آن هدیه بوده است.
در علم منطق این اتفاق را به شکل قیاس اقترانی شکل سوم در نظر می‌گیریم که شرایط خاص آن رعایت نشده و نتیجه به دست آمده از آن یقینی و حتمی نخواهد شد آن چنان که در این داستان اتفاق افتاد.
 
اما واقعیت آن است که هر انسانی بدون آن که نیازمند به آموختن علم منطق و قواعد حاکم بر تفکر باشد، به طور ناخودآگاه برخی از قواعد آن را رعایت می‌کند. به عنوان نمونه دانشمندان، سیاست‌مدارن و بازرگانان از جمله کسانی هستند که بیشتر استفاده از قواعد درست‌اندیشی را دارند. زیرا برای موفقیت در سه عرصه علم، سیاست و تجارت علاوه بر تلاش و همت، بیشترین استفاده از فکر و اندیشه صورت می‌گیرد؛ اما درصد کمی از این سه گروه به طور خاص با علم منطق سروکار داشته‌اند.

قواعد درست‌اندیشی در سرتاسر زندگی، فکر و روابط ما انسان‌ها جاری است. اما با خواندن و به کار بستن منطق ـ که بخشی از این قواعد را مدون کرده است ـ می‌توان سریع‌تر و دقیق‌تر به اهدافی رسید که سهم عمده آن را فکر و اندیشه تشکیل داده است. این قواعد میراثی است که از ارسطو به جا مانده؛ او برای تدوین آنها تلاش‌های گسترده و پرعمقی انجام داد و تا حد زیادی توانست بخشی بزرگی از قواعد خطاسنجی در اندیشه را گردآوری کند. به همین دلیل منطق کلاسیک با عنوان منطق ارسطویی، منطق قدیم، یا منطق صوری هم شناخته می‌شود.

علم منطق به مثابه نقشه راه است. رانندگان انواع وسائل نقلیه از طریق به کارگیری تجربه، پرسش و ممارست، مسیرهای اصلی و فرعی و میانبر را یافته و استفاده می‌کنند. اما راننده‌ای که علاوه بر اینها از نقشه‌های فیزیکی، الکترونیکی  و GPS استفاده می‌کند نسبت به سایر همکاران خود سریعتر، راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر به مقاصد خود می‌رسد.

در ایران چه تلاش‌هایی در حوزه منطق کلاسیک شده و چه جنبه‌های از آن مورد غفلت واقع شده است؟

در عصر خلفای عباسی به خصوص هارون کتب یونانی به زبان عربی ترجمه شد. فارابی و ابن سینا نخستین ایرانیانی بودند که در شرح این آثار به خصوص شاخه منطق آن کوشیدند و مخصوصاً ابن سینا تغییراتی اساسی را در آن به وجود آوردند. سهرودی هم اندکی نقد راجع به منطق ارسطویی داشته است. متاسفانه اما از آن زمان تا کنون به جز شرح و بسط همان آثار پیشین چیز خاصی که بتوان آن را عمیق و بنیادی دانست در منطق کلاسیک نداشتیم.

نقدهای زیادی به منطق کلاسیک وارد هست که به طور جدی به آن پرداخته نشده. یکی از آنها مربوط به اصطلاحات و قواعد سخت و پیچیده آن است. یکی از ریشه‌های دیرفهمی برخی قواعد منطق کلاسیک آن است که این نوع از منطق متناسب با علم و دانش همان عصر تدوین شده که با دستاوردهای علمی حالِ حاضر تفاوت‌های اساسی دارد. در آن دوران، پنداشته می‌شد که زمین مرکز عالم است؛ عناصر جهان آب، خاک، باد و آتش بودند؛ اجسام از اجزاء بسیار ریز (مولکول و اتم) تشکیل نشده است؛ و .... منطق ارسطویی بر مبنای علوم و فلسفه زمان خود شکل گرفته بود و اکنون که این علوم تغییر یافته، قواعد کلی ناظر بر آن هم می‌بایست تغییر می‌یافت. البته عمده قواعد منطق حتی با تکامل علوم همچنان تغییرناپذیر و همیشگی هستند ولی از آنجا که با بیان علمی آن دوره تدوین شده‌اند، درک آن در زمان کنونی سخت‌تر و دیرفهم‌تر شده است.

ریشه دیگر این مسأله در زبان یونانی نهفته است. این زبان در آن دوران محدودیت‌های خاص خود را داشت. پس از ترجمه آثار علمی یونانیان به سایر زبانها از جمله عربی و فارسی، همان محدودیت‌ها به زبان مقصد منتقل شد. به عنوان مثال چارچوب منطق ارسطویی قادر به تحلیل جملات فعلیه نیست: جمله «مریم مطالعه می‌کند» باید تبدیل به یک جمله اسمیه شود: «مریم مطالعه‌کننده است.» زیرا این دستگاه منطقی باید در هر جمله سه عنصر موضوع، محمول و رابطه را متمایز کند. با این حال در مباحث زبان‌شناسی این دو جمله دقیقاً یک مفهوم را منتقل نمی‌کند. از این رو، یکی دیگر از علل دیرفهمی اصطلاحات منطقی، عدم تناسب میان قواعد منطق و قواعد زبان است.

در مقابل منطق کلاسیک ما منطق فازی را داشته‌ایم. منطق فازی در دهه 60 میلادی توسط پروفسور لطفی‌زاده، دانشمند ایرانی‌تبار، تدوین شد. این نوع از منطق تفاوتی بنیادین با دو منطق قبلی دارد. منطق کلاسیک و منطق ریاضی را به عنوان منطق‌های «دو ارزشی» یا «صفر و یکی» می‌شناسند یعنی فقط دو حالت صادق و کاذب در آن معنی دارد؛ حالت وسط و میانه‌ای وجود ندارد؛ یک گزاره یا «درست» است یا «نادرست»؛ «منطبق بر واقع» است یا «نامنطبق بر واقع».

اما در منطق فازی می‌توان به یک قضیه «درست‌تر»، «نادرست‌تر»، «کمی منطبق واقع»، «تا حدودی دور از واقع» و ... نسبت داد. بنابراین این نوع منطق به اصطلاح «چند ارزشی» است.

مثالی ملموس برای درک بهتر تفاوت این دو منطق: آدرسی را به ما داده‌اند و تأکید شده در یک ساعت معین مثلاً 11 صبح فردا در آنجا حاضر باشیم. این وضعیت، یک مکان و زمان مشخص و قطعی را نشان می‌دهد که از دو حالت خارج نیست: اگر در آدرس داده شده و در ساعت 11 در آنجا حاضر باشیم، به هدف خود رسیده‌ایم اما اگر در مکان دیگر یا زمان دیگری حضور بیابیم، به هدف خود نرسیده‌ایم. اما تصور کنیم در حال خرید یا اجاره یک ملک مسکونی هستیم؛ ما با طیف وسیعی از انتخاب‌ها مواجه‌ایم؛ برخی متناسب با بودجه و سلیقه ماست و برخی دیگر نه؛ از آنهایی که دلخواه‌مان هستند، برخی بیشتر مناسب‌‌اند و برخی دیگر کمتر.

منطق کلاسیک قواعد تفکر قطعاً درست و قطعاً نادرست را بیان می‌کند و منطق فازی بر قواعد و اصول انتخاب‌های طیفی تمرکز دارد. حال بر اساس اینکه چه اندازه انتخاب‌ها و تصمیم‌های ما در زندگی دو ارزشی هستند یا چند ارزشی منطق کلاسیک و منطق فازی کاربرد خواهد داشت.

هدف شما از تالیف این کتاب چه بوده است؟

بر مبنای بازخوردهایی که از منطق‌آموزان در طول بیش از ده سال تحقیق و تدریس منطق کلاسیک در دانشگاه به صورت حضوری و مجازی داشتم، برخی نواقص و چالش‌ها را در این عرصه مشاهده کردم که لزوم تدوین درسنامه‌ای متفاوت و متناسب‌تر با نیاز روز مخاطبان احساس شد. شاقول اندیشه، حاصل حدود پنج سال بررسی و تحقیق است و بر اساس چارچوب‌هایی طرح‌ریزی شده تا بتواند برخی از نقدهایی را که در خصوص آموزش منطق وجود دارد، مرتفع کند: داستان محوری: ساختار این درسنامه، داستان محور است؛ به نحوی که بتواند مخاطب عام و خاص را جذب کند. داستان‌های به کار رفته اولاً کوتاه هستند و ثانیاً منطبق با قواعد منطقی مربوط گزینش یا نگاشته شده‌اند. سعی شده در تمارین هم از داستان کوتاه استفاده شود تا خوانندگان اشتیاق بیشتری برای به کارگیری قواعد منطقی داشته باشند. ثالثاً داستان‌ها بر مبنای واقعیت‌های موجود در زندگی روزمره با اصول علمی انتخاب شده تا کاربرد علم منطق به درستی تبیین شود.

بیان روان: ذکر شد که ساختار منطق صوری به دلایلی از جمله عدم تناسب با علم و فلسفه زمان حاضر و محدودیت‌های زبانی، پیچیده و دیرفهم شده است. ما نیازمند تدوین منطقی همگام با تفکر و علم روز هستیم که همه جنبه‌ها را پوشش دهد. اما درست یا غلط، اکنون منطق کلاسیک، منبع درسی اصلی مراکز آموزشی قرار گرفته است و به تبع، چالش‌های آن هم به منطق‌آموزان منتقل می‌شود. علاوه بر آن عموم مؤلفان آموزش منطق سعی زیادی در ساده‌سازی آن مباحث نداشته‌اند. در درسنامه حاضر تا حد توان و امکان تلاش شده بیانی روان و همه کس‌فهم را برای بازکردن آن پیچیدگی‌ها ارائه دهد.

سیر آموزش از آسان به دشوار: در هر درس ابتدائاً یک داستان کوتاه منطبق با یک قاعده یا موضوع منطقی، بیان می‌‌شود، سپس داستان مذکور بر آن اساس مورد بررسی قرار می‌گیرد و در نهایت قاعده منطقی مرتبط با آن تحلیل می‌شود. سیر این سبک آموزشی از سهل به سمت سخت است. این روند بر خلاف جهتی است که در کتب متداول منطقی وجود دارد که باعث می‌شود منطق‌آموز، تمایل افزون‌تری برای آموختن داشته باشد.

استقلال محتوایی در هر درس: درکتب منطقی موجود، عموماً هر درس نسبت به درس یا دروس قبلی وابستگی محتوایی دارد؛ بدین معنا که ابتدا باید مقدمات ذکر شده در جلسات اول توسط یادگیرنده به دقت فراگرفته شود تا در یادگیری مباحث جلسات بعد، خللی به وجود نیاید اما تلاش شده ساختار این درسنامه به گونه‌ای باشد که هر درس مستقل از دروس دیگر باشد و نیازمند مراجعه به سایر دروس نباشد. با این روش نیازی نیست که کتاب از ابتدا مطالعه شود، دروس به همدیگر وابسته نیستند و می‌توان کتاب را از آخر به اول هم خواند.

تغییر در سرفصل‌ها، ترتیب ارائه مباحث و برخی اصطلاحاتبرخی سرفصل‌های موجود در منطق صوری از جمله کلیات خمس، نقض موضوع، محمول و طرفین، ماده و جهت در قضایا، یقینیات و ... به دلیل کمتر کاربردی بودن و افزودن بر پیچیدگی‌های منطق حذف شده و سعی شده با ترتیب دیگری از ارائه بحث به اهداف آموزشی که مد نظر مدونان و شارحان منطق صوری بوده، دست پیدا کرد. در همین راستا برخی اصطلاحات نیز تغییر پیدا کرده است از جمله اینکه شرط «مانعیت» که از شرایط یک تعریف صحیح منطقی بوده با «تمایز» ـ که تعبیری گویاتری است، ـ جایگزین شده است.

تمارین و پاسخ تمارین: از آنجا که منطق علمی ابزاری و کاربردی است، لازم است در آموزش آن، قواعد با مثال‌ها و تمرین‌های مرتبط با نیازهای فکری انسان‌ها غنی شود. در تمرین‌ها سعی شده از بیشترین توان ذهنی منطق‌آموز استفاده شود تا آموزه‌های هر درس عمیقاً و دقیقاً به او منتقل گردد. از آنجا که شاید در نگاه اول به نظر برسد برخی تمرین‌ها دشوار باشد، پاسخ‌نامه مشروح هر تمرین نیز در انتهای کتاب اضافه شده است.

شاید برای نخستین بار باشد که از داستان برای آموزش منطق استفاده می‌شود در این باره شرح دهید؟

در فلسفه این کار زیاد انجام شده اما در آموزش منطق جایی ندیدم که به این شکل و فرم انجام شده باشد. سخت‌ترین کار در تالیف این کتاب، گزینش یا طراحی داستانک‌ها بود به نحوی که بتواند با قواعد و مباحث منطق کلاسیک سازگاری داشته باشد. سعی شده از همه منابع موجود و در دسترس استفاده گردد؛ از منابع ایرانی می‌توان به گلستان سعدی، کلیات عبید زاکانی، مثنوی معنوی، و ... که مملو از حکایات جالب و آموزنده است گرفته تا منابع غربی مثل شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری، پنج رساله افلاطون، سخنرانی‌های هیتلر، مناظرات انتخاباتی در آمریکا و ....

اما بیشتر داستانک‌ها که عموماً برگرفته از فرهنگ غربی هستند از سایت‌های اینترنتی و سایر فضاهای مجازی اخذ شده‌اند. این موارد که اکثرشان مولف یا نویسنده مشخصی نداشتند، علی‌رغم آن که سعی زیادی صورت گرفت تا منبع و مولف آنها شناسایی شود، به شیوه‌های مرسوم قابلیت ارجاع دهی نداشتند. با این حال به دلیل اینکه دارای نکات ارزنده منطقی بودند، نمی‌توانستیم از آن صرف نظر کنیم.

مخاطب کتاب چه کسانی می‌تواند باشد؟

مخاطب اصلی این کتاب سه گروه هستند: دانشجویان رشته‌های علوم انسانی، طلاب و دانش‌آموزان رشته انسانی. چون هر سه گروه منطق را در برنامه درسی خود دارند. اما مخاطب عام هم می‌تواند داشته باشد. به دلیل که هر جا سخن از اندیشه و فکر است، نام منطق می‌تواند بدرخشد! علاوه بر آن چنان که ذکر کردم اولاً هر کدام از دروس‌ کتاب برای خودش استقلال محتوایی دارد یعنی نیازی نیست کتاب حتما از ابتدای آن خوانده شود. خواننده می‌تواند هر کدام از قسمت‌های کتاب که متناسب با نیازش باشد، مطالعه کند بدون اینکه نیازی باشد به فصل‌های قبلی مراجعه کند. ثانیاً سیر آموزش از آسان به سمت سخت هست بر خلاف سایر کتب منطقی که ابتدا قاعده منطقی را بیان می‌کند و سپس مثال‌های مرتبط تطبیق داده می‌شود. به همین سبب نیز می‌تواند برای مخاطب عام هم مفید باشد.

منطق کلاسیک چه کمکی می‌تواند به زندگی ما می‌کند؟

همانطور که عرض کردم منطق کلاسیک اصطلاحاً دو ارزشی هست در مقابل منطق فازی که چند ارزشی است. برخی از صاحب‌نظران، معتقدند در عصر کنونی با پیشرفت‌هایی که در علوم صورت گرفته و به ویژه وجود فناوری‌های ارتباطی در دنیای گردش اطلاعات، فرصت‌های انتخاب و تصمیم بسیار بیش از پیش شده و بر همین اساس بنیان‌های منطق دوارزشی کم‌رنگ و کمتر کاربردی شده است. ریشه این نگاه در این نکته است که علم و زندگی امروزی بشر بیشتر بر اساس احتمالات و عدم قطعیت است که این مسأله در تضاد با دو ارزشی بودن منطق کلاسیک است.

دامنه این مباحث همچنان ادامه دارد اما چیزی که مسلم است این است که ما همچنان با بسیاری از موضوعات روبرو هستیم که قطعیت در آن راه دارد. از این رو نیازمند دانستن منطقی هستیم که این نوع از تفکر را پوشش دهد. به گمان من دانش‌پژوهان این عرصه باید به دنبال منطقی واحد باشند که همه نیازمندی‌های زندگی امروزی بشر را اعم از تصمیم‌های دو ارزشی و چند ارزشی را برآورده کند.
انصراف از نظر