خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: در ادامه انتشار قسمتهای اول و دوم پرونده بررسی رابطه تسلیحاتی محمدرضا پهلوی و ایالات متحده آمریکا براساس کتابی که استفن مکگلینجی در این باره نوشته، امروز سومین قسمت از این پرونده منتشر میشود. در قسمتهای اول و دوم که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند، به آغاز رابطه تسلیحاتی سی ساله شاه با آمریکا و فراز و فرودهای آن در دوران ریاست جمهوری، ترومن، آیزنهاور، کندی و نیکسون پرداختیم.
* ۱- «تحلیل آمریکاییها از رفتار شاه؛ بیشتر احساسی تا منطقی! / ماجرای خرید F86 و F5 چه بود؟»
* ۲- «رابطه تسلیحاتی شاه و جانسون؛ خرید فانتوم های F4 و شروع پرداخت به جای خرید رایگان»
رابطه مورد اشاره ابتدا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، سرنگونی دولت مصدق و بازگشت شاه به ایران، با هدف تثبیت سلطنت پهلوی در قالب کمکهای بلاعوض و خریدهای رایگان ایران بود. اما پس از مدتی با تثبیت شاه و افزایش فروش نفت، قدرت خرید او بالاتر رفت و توانست تبدیل به یک شریک تجاری مفید و سپس بزرگترین مشتری تسلیحات آمریکا تبدیل شود.
در ادامه و سومین قسمت این پرونده، رابطه تسلیحاتی شاه و آمریکا را در دوران ریاست جمهوری ریچارد نیکسون مرور میکنیم که با انقلاب بزرگی که نیکسون در فروش سلاح به شاه به پا کرد، اصطلاحاً چک سفید امضای دولت آمریکا را برای ایران صادر کرد که طبق آن، شاه میتوانست هرگونه سلاح و تجهیزات نظامی را به جز سلاح هستهای، از آمریکا طلب کند.
در ادامه مشروح سومین قسمت پرونده بررسی کتاب «آمریکا و شاه» را میخوانیم؛
نیکسون و انقلاب در رابطه تسلیحاتی ایران و آمریکا
ورود ریچارد نیکسون به کاخ سفید باعث شد، آمریکا در قبال رابطه تسلیحاتی با ایران، رویکردی فعالانه و هماهنگ در پیش بگیرد، نه رفتاری مردد و چندپارچه. به این ترتیب ایران از یکدنبالهرو تبدیل به شریکی عمده برای آمریکا شد. نیکسون در مه ۱۹۷۲ به تهران سفر و با شاه توافقی را امضا کرد که به موجب آن آمریکا میتوانست هرگونه تسلیحاتی را به هر تعداد که ایران میخواهد، به این کشور بفروشد اما تسلیحات هستهای از این قاعده مستثنی شده بود. این توافق ایران و آمریکا، به «چک سفیدامضا» معروف شد.
در دوره نیکسون، قدرت در کاخ سفید متمرکز شد و دکترین این رئیسجمهور بر اهمیت استراتژیک ایران افزود. نکته مهم تمرکز قدرت آمریکا در کاخ سفید مربوط به سنگاندازیهای کنگره در دورههای مختلف رابطه تسلیحاتی آمریکا و ایران بر سر فروش این تجهیزات نظامی به ایران است. رئیسجمهور آمریکا نبردی پیش روی خود داشت که موضوعش برنامههای کمکرسانی بود. چون این برنامهها پول مالیاتدهندگان آمریکایی را راهی کشورهای خارجی میکردند؛ پولی که به قول نویسنده کتاب «آمریکا و شاه» برای طرحهای داخلی به آن نیاز بود. نیکسون تا پیش از آنکه دکتریناش در سال ۱۹۷۰ آشکار شود، بیستسال مشغول مبارزه سیاسی برای اولویت دادن به سیاست خارجی بر مسائل داخلی آمریکا بود و دکتریناش بر همینمبنا شکل گرفت. این تغییر رویکرد آمریکا برای شاه، سرنوشتساز بود. دکترین جدید با ملاحظهکاری آگاهانه، بیشتر تمرکز آمریکا را به مناطق حساس مثل جنوب شرق آسیا و اسرائیل معطوف کرد. طبق این دکترین، «از متحدان همدل و توانمند خواسته میشد تا به سوی خودکفایی و تبدیل شدن به خریداران اعتباری تجهیزات نظامی گام بردارند نه اینکه به کمکهای بلاعوض نظامی هنگفت و وعدههای پشتیبانی مستقیم آمریکا متکی باشند.» (صفحه ۱۲۵) جالب است که در آن برهه هیچ طرح آمادهای برای عربستان تدارک دیده نشده بود تا نقشی در امنیت منطقه ایفا کند. توان نظامی ناچیز این کشور به لحاظ کمی و کیفی فقط در دوره کارتر بود که بهبود چشمگیر پیدا کرد.
برای آمادگی سفر شاه به واشینگتن در اکتبر ۱۹۶۹، وزارت خارجه آمریکا مسائل مرتبط با رابطه نظامی با ایران را در گزارش کوتاهی ارزیابی و اعلام کرد بیشتر بستههای تسلیحاتی تقریباً اندکی پس از انعقاد از بین میروند چون شاه از تهدید جدیدی آگاه میشود یا به تجهیزات تازهای چشم میدوزد. بهعلاوه شاه عادت داشت تلاش کند زمان تحویل تجهیزاتی را که قرار بود سالهای بعد دریافت کند، جلو بیندازدبرای آمادگی سفر شاه به واشینگتن در اکتبر ۱۹۶۹، وزارت خارجه آمریکا مسائل مرتبط با رابطه نظامی با ایران را در گزارش کوتاهی ارزیابی و اعلام کرد بیشتر بستههای تسلیحاتی تقریباً اندکی پس از انعقاد از بین میروند چون شاه از تهدید جدیدی آگاه میشود یا به تجهیزات تازهای چشم میدوزد. بهعلاوه شاه عادت داشت تلاش کند زمان تحویل تجهیزاتی را که قرار بود سالهای بعد دریافت کند، جلو بیندازد. از این رو میزان خرید اعتباری آن سال از محدودیتهای سفتوسختی که کنگره وضع کرده بود، فراتر میرفت. شاه پیش از سفر به واشینگتن به سفیر آمریکا در ایران گفت نیکسون را از برنامههایش برای بهسازی نیروی هوایی ایران آگاه کند. مهمترین دستاورد شاه در این سفر این بود که نیکسون اطمینان داد تکنیسینهای بیشتری برای کمک به نیروی هوایی ایران اعزام شوند. در آن دوران آمریکا از کمبود تکنیسینهای ماهر رنج میبرد و ناچار باید پیمانکاران غیرنظامی پرهزینه بیشتری را به خدمت بگیرد.
شاه پس از بازگشت به تهران، دوباره شروع به ناله و گلایه از عدم پیشرفت در نوسازی نیروی هوایی کرد. او به داگلاس مکآرتور سفیر آمریکا در ایران گفت بالاخره وقت آن رسیده آمریکا درک کند این، ایران است که باید ملزومات دفاعیاش را تشخیص دهد. در آن زمان توافق آمریکا با ایران، ۴۰ درصد از تمام فروش اعتباری سالیانه ایالات متحده را به خود اختصاص داده بود. بههمیندلیل ایران در سال ۱۹۶۹ تبدیل به بزرگترین مشتری تسلیحاتی آمریکا شد. وقتی شاه فهرست آخرین خرید خود را که با وجود مخالفتها بدون تغییر ماند، در پاییز ۱۹۷۰ نهایی کرد، اختلاف شدید میان وزارتخانههای آمریکا باعث شد صدور مجوز خرید دو اسکادران F4E به تأخیر بیافتد. قرار بود این جتهای جنگنده به دو اسکادرانی که ایران در سال ۱۹۶۹ خریده بود، اضافه شوند. در همانزمان ملوین لیرد وزیر دفاع آمریکا، سازمان سیا را مأمور کرد گزارش ویژه برآورد اطلاعات ملی را تهیه کند که طبق نتایج این گزارش، ایران به این اسکادرانهای جدید نیاز نداشت و مکدانلداگلاس کارخانه سازنده فانتوم برای تحویل این هواپیماها تحت فشار عجولانهای قرار گرفته بود. اما در ادامه شاه با مقاومت خیرهکننده خود توانست موجب پافشاری شخصی نیکسون برای تداوم فروش تجهیزات به ایران و توبیخ کارخانه مکدانلداگلاس شود.
«برنامههای تسلیحاتی کلان مانند ارتقای گسترده نیروی هوایی ایران به پولی نیاز داشت که فقط از راه نفت میتوانست تأمین شود. بودجه ۷۸۴ میلیون دلاری بخش نظامی ایران در سال ۱۹۷۰، معادل ۸۰ درصد درآمد نفتیاش در آن سال بود؛ این الگو در سالهای بعد به رویه تبدیل شد. هنگامی که فروش جنگندههای F4E درواشینگتن بررسی میشد، شاه مشغول چانهزنی دوباره بر سر درآمد نفت شد تا بتواند برنامههای تسلیحاتی پرهزینه را پیش ببرد. او بارها شرکتهای نفتی کنسرسیوم فعال در ایران را به ستوه آورده بود تا هم تولید نفت و هم مالیات پرداختی به ایران به ازای میزان نفت استخراجشده را افزایش دهند.» (صفحه ۱۳۵)
سرانجام با نقشههای نیکسون، کمک بلاعوض جایش را به فروش اعتباری داد. به این ترتیب نیکسون دیگر آزاد بود آن مقدار که خودش و نه کنگره صلاح میداند، سلاح بفروشد. حالا در سال ۱۹۷۱ توجه شاه معطوف به تحقق یکآرزوی دیگر بود؛ دستیابی به هواپیمای باربری C130 و جایگزینی بخش اعظی از F5A و F5B های ایران که افزون بر ۱۰۰ فروند بودند و بیشترشان توسط شاه در دهه ۱۹۶۰ در قالب برنامه کمک بلاعوض دریافت شده بودند. «فرایند پیچیده ارتقای نیروی هوایی به دلیل تردیدهای شاه، که به الگوی خاصی پایبند نبود، پیچیدهتر شده بود. کنجکاوی او حتی به جنگنده بسیار گران و پیشرفته F15 هم رسید که هنوز در مرحله تولید قرار داشت. اگر این جنگنده انتخاب میشد، نیروی هوایی ایران به ارتقای تکنولوژیک خیرهکنندهای دست مییافت.» (صفحه ۱۳۹) در آن دوران هزینه تنها دو اسکادران F15 شامل ۳۰ فروند، تقریباً ۶۰۰ میلیون دلار بود. این میزان، یعنی دو اسکادران، کمتر از یکسوم درخواست شاه بود. «گذشته از مسائل مالی، F15 یک جهش نسلی در قدرت نظامی بود که میتوانست به شروع مسابقه تسلیحاتی میان متحدان شوروی در منطقه بیانجامد. افزون بر این، ماهیت پیشرفته این هواپیما، فراتر از توانمندی ایران برای انجام دادن عملیات و یا به کارگیری آن بود. با راهنمایی نیروی هوایی ایالات متحده، سفارت آمریکا در تهران مأمور شد تا هرگونه کنجکاوی بیشتر ایران درباره F15 را خنثی سازد.» (صفحه ۱۳۹)
هنگامی که فروش جنگندههای F4E در واشینگتن بررسی میشد، شاه مشغول چانهزنی دوباره بر سر درآمد نفت شد تا بتواند برنامههای تسلیحاتی پرهزینه را پیش ببرد. او بارها شرکتهای نفتی کنسرسیوم فعال در ایران را به ستوه آورده بود تا هم تولید نفت و هم مالیات پرداختی به ایران به ازای میزان نفت استخراجشده را افزایش دهندایران سبد تسلیحاتیاش را متنوع کرده و تا سال ۱۹۷۲ بهطورمرتب از فروشندههایی غیر از آمریکا مجموعهای از تجهیزات دفاعی نهچندان پیشرفته را میخرید. بهعنوان مثال میتوان به رابطه نظامی شاه و بریتانیا اشاره کرد که در سال ۱۹۷۱ با فروش محدود تجهیزات دریایی، قراردادی برای تانک چیفتن و برنامههای آموزشی اولیه را آغاز کرده بودند. قدم بعدی شاه در زمینه درخواستهای تسلیحاتی در رابطه با دولت نیکسون، بمبهای هدایت لیزری، جنگندههای F14 و F15 و موشکهای هوا به زمین ماوریک بود. پنتاگون مایل بود رویکرد مهارکننده را در قبال ایران حفظ کند و به شاه اجازه دهد شمار محدودی از جتها را جایگزین کند، اما مانعش شود که تحول عمدهای در ارتقای جنگندههایش به وجود بیاورد. استفن مکگلینجی در اینباره مینویسد:
«وزارت دفاع به نیکسون توصیه کرد تا ضمن اتخاذ رویکردی سازشکارانه، زیر بار هیچ تعهدی درباره بمبهای هدایت لیزرین رود، چون اولویت ارتش آمریکا "ناتو یا دیگر متحدان و نیازهای اضافی خودمان" است، از این رو ترجیح میداد که انحصار استفاده از این بمبها یا جنگندههای F14 و F15 را در اختیار داشته باشد. در عین حال به نیکسون توصیه شد با موشکهای ماوریک موافقت کند، به اضافه یک اسکادران F4 و F5 که جتهایی ارزانتر و با پیچیدگی کمتر محسوب میشدند و در مقایسه با F14 و F15 برای ارتقای نیروی هوایی ایران واقعبینانه به نظر میرسیدند. افزون بر این، به او پیشنهاد شد شاه را مطمئن سازد، با وجود مخالفت جدی کنگره، دولت آمریکا به پافشاری خود ادامه خواهد داد تا ایران در خاک خود در کنار تجهیزات نظامی به کمک فنی ارتش ایالات متحده دسترسی داشته باشد.» (صفحه ۱۴۲)
فارغ از اینکه شاه متحد خوبی به شمار میرفت، ایران هنوز ضعیفتر از آن بود که بتواند یورشی را از سمت شمال خود با موفقیت دفع کند و نگذارد تجهیزات پیشرفته آمریکایی به دست شوروی بیافتند. با وجود نارضایتی پنتاگون، نیکسون ضمن پیروی از راهنمایی کلی وزارت خارجه، موافقت کرد جنگندههای F14 و F15 به محض آماده ساختشدن، به شاه فروخته شوند. به این ترتیب نیکسون زیر بار تعهدات بیشتری رفت و تضمین کرد شمار بیشتری تکنیسین نظامی به ایران اختصاص دهد. او به فروش بمبهای هدایت لیزری نیز رضایت داد. اینها در واقع موارد همان چک سفید امضای نیکسون به شاه بودند و شاه با آنها، «غنیمتی را به دست آورد که ۲۵ سال بود از چنگ او میگریخت.» (صفحه ۱۴۵)
با جریانی که نیکسون به راه انداخت، شاه در فاصله ژوئیه تا نوامبر ۱۹۷۲، بهقول استفن مکگلینچی با نشاطی فوقالعاده نزدیک به سه و نیم میلیارد دلار تجهیزات نظامی سفارش داد. این رقم بیشتر از تمام مبلغی بود که آمریکا برای کمک نظامی سالیانه به کشورهای دیگر در نظر میگرفت. این خرید عظیم شاه شامل این موارد میشد: ۵۰۰ بالگرد، ۷۰۰ تانک و واحد توپخانه، ششاسکادران F4E و هشتاسکادران F5E، دو تا چهار فروند ناوشکن (دو فروند تائید شده بود و دو فروند در حال مذاکره بودند)، شش سکوی پرتاب موشک هاوک، یکناوگان هواپیمای سوخترسان. فروش جنگندههای فوقپیشرفته F14 و F15 مسلح به موشکهای ماوریک هم در دستور کار این خرید قرار داشت اما مطابق موافقت کلی نیکسون در تهران تا زمان به کارگیری رضایتبخش این دوهواپیما در پنتاگون به حالت تعلیق درآمده بود. شاه معتقد بود وقتی این جنگندهها به ناوگان هوایی او اضافه شوند، نهتنها برتری هوایی حاصل میشد بلکه برتری مطلق هوایی را نسبت به همسایگانش در منطقه به دست میآورد. شاه همچنین برای هماهنگشدن با تجهیزات جدید، طرح افزایش شمار ارتشیان رابه ۳۰۰ هزار تن آغاز کرد که بنا بود تا سال ۱۹۷۶ محقق شود. این رقم دوبرابر عددی بود که کندی سعی داشت به شاه تحمیل کند. فرمان ایجاد طیف گستردهای از زیرساختهای نظامی هم از دیگر اتفاقات آن روزها بود که توسط شاه صادر شد. ابتدای سال ۱۹۷۳ قرار شد بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ تکنیسین از ارتش آمریکا به ایران اعزام شوند.
با شروع سال ۱۹۷۳ رسانههای غربی از قرارداد نامتعارف نظامی آمریکا و شاه آگاه شدند و شروع به اطلاعرسانی و انتشار گزارش کردند. کشورهای همسایه ایران نیز به همانمیزان قدرتگیری ایران از نظر تسلیحات نظامی، اظهار نگرانی کردند. برخی از دولتمردان آمریکا در آن برهه معتقد بودند ایران باید بهجای تقابل با همسایگانش رو به همکاری بیشتر با آنها بیاورد.
اعطای نامتعارف جنگافزارها به ایران که تقریباً نیمی از فروشهای اعتباری سال ۱۹۷۴ (معادل ۸/۲۶ میلیارد دلار) را به خود اختصاص داد، کنگره را برانگیخت تا بیوقفه بر فروش جنگافزارها نظارت کند که ایران در مرکز توجه آنان قرار داشت. به این ترتیب کنگره در اواسط ۱۹۷۴ قانونی را تصویب کرد که دولت را ملزم میکرد اطلاعات کامل مبالغ فروشهای نظامی را علنی کنددر ادامه رابطه عجیب و غریب تسلیحاتی نیکسون و شاه، در ژوئن ۱۹۷۴ تقاضای پنجاه فروند دیگر به سفارش سیفروندی F14 که در ژانویه همانسال دربارهاش گفتگو شده بود، اضافه شد. به این ترتیب تعداد کل سفارش F14 های ایران به ۸۰ فروند رسید که مجموع قیمتشان ۱/۸ میلیارد دلار بود. با در نظر گرفتن قیمت موشکهایی که قرار بود این جنگندهها بنا بود به آنها مسلح شوند، این رقم بسیار بالاتر میرفت. کنگره به نیروی دریایی دستور داد دنبال جایگزین ارزانتری برای F14 باشد. بههمیندلیل کارخانه گرومن یعنی سازنده این هواپیما در آستانه ورشکستی قرار گرفت. اما علاقه شدید شاه به قرارداد F14 باعث شد این قرارداد از چنگ کنگره بگریزد و عملیاتی شود. وقتی فروش این جنگنده پیشرفته در ۱۰ ژوئن ۱۹۷۴ نهایی شد، شاه هم موافقت کرد به اندازه وزارت دفاع آمریکا در حمایت مالی از کارخانه گرومن سهم داشته باشد. پس از این ماجرا، او خود را نجاتدهنده یکی از پیشرفتهترین تجهیزات نیروی دریایی آمریکا و کارخانه سازندهاش میدانست. او در ازای معامله چندمیلیارد دلاری F14 از خرید F15 چشمپوشی کرد.
در کابینه نیکسون این اجماع تلویحی وجود داشت که کوتاهماندن دست ایران از F15 مشکل بزرگی نیست. در سال ۱۹۷۴ اسرائیل دو اسکادران از این هواپیما را و در نیمه دهه ۱۹۷۰ هم عربستان سعودی و ژاپن علاقه شدیدی به آن پیدا کردند. بنابراین قراردادهای صادرات F14 و F15 با خریداران متنوع برای همه طرفها کموبیش منصفانه از کار درآمد. در سال ۱۹۷۴ ایران و آمریکا یک توافق همکاری اقتصادی و یک توافق همکاری اطلاعاتی را امضا کردند. کمک به راهاندازی صنعت هستهای خودکفا برای ایران هم به تعمیق روابط دو کشور کمک زیادی کرده بود. این تحولات و تعاملات عمدتاً توسط هنری کسینجر مدیریت میشدند.
پس از ماجرای واترگیت و بیانضباطیهای مالی نیکسون، کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، نگاه دقیقی به سیاست تسلیحاتی انداخت. جمع بندی کمیته هم این بود که منطق سیاست نیکسون در مسلحکردن نایبان منطقهای آمریکا مثل ایران و عربستان سعودی، نه یک استراتژی چندلایه حسابشده بلکه آشفته و نسنجیده بوده است. اعطای نامتعارف جنگافزارها به ایران که تقریباً نیمی از فروشهای اعتباری سال ۱۹۷۴ (معادل ۸/۲۶ میلیارد دلار) را به خود اختصاص داد، کنگره را برانگیخت تا بیوقفه بر فروش جنگافزارها نظارت کند که ایران در مرکز توجه آنان قرار داشت. به این ترتیب کنگره در اواسط ۱۹۷۴ قانونی را تصویب کرد که دولت را ملزم میکرد اطلاعات کامل مبالغ فروشهای نظامی را علنی کند. این موضوع باعث شد میزان هنگفت فروش تسلیحات به ایران برای اولینبار افشا شود.
فهرست بلندبالایی که در این زمینه منتشر شد، تجهیزاتی را که ایران از ابتدا تا آن روز از آمریکا خریده بود، اینچنین افشا میکرد:
۸۰ فروند F14
۲۲۱ فروند F4
۱۶۹ فروند F5 مدلهای E و F
۳۷ سامانه موشکی هاوک، هزاران موشک ماوریک، اسپارو، سایدوایندر و...
۲۷ هواپیمای سوخترسان
۵۰۱ فروند بالگرد
هزار و ۷۳۵ دستگاه کامیون نظامی، بیش از ۸۰۰ دستگاه تانک و توپخانه، ۴ فروند ناوشکن، ۲۰ فروند ناو گشتزنی دریایی و...